عشق به زور و مهر به چُنبه

مردم ما قرن‌ها و قرن‌ها زیسته اند، از مصیبت‌ها، فاجعه‌ها و رنج‌ها و شادیها گذر کرده‌اند، تجربه‌ها اندوخته‌اند و در گذر زمان و زمانه فرهنگ‌ها و هنر‌ها آفریده‌اند. در این میان، فرهنگ شفاهی، فرهنگ توده ها، قرن‌ها سینه به سینه نقل شده و تا به امروز برای ما به یادگار مانده‌‌است. فرهنگ توده ها غنی، سرشار، پر بار و رنگارنگ است، زبان نویسنده اگر ریشه در این دریای  بی‌انتها داشته باشد، روز به روز بیشتر و بیشتر می بالد و هرگز بی رمق، پژمرده و نزار نمی‌شود و هرگز نمی‌خشکد:

زبان توده‌ها زنده‌است و پیوندی تنگاتنگ با زندگی روزمره دارد: اعتراف می‌کنم: من از توده‌ها بیشتر از کتاب‌ها آموخته‌‌ام و این‌همه را فراموش نکرده‌ام: «عشق به زور و مهر به چُنبَه نَمَرَه.» در زبان و لهجة مردم خراسان «نَمَرَه» مخفف «نمی‌رَوَد» است و چُنبه به معنای چوب ساربانان یا چوبدارها، چماق، جامه کوب و نظیر این‌هاست. در روستاهایِ تربت حیدریه «چنبه زدن» به معنای کتک زدن است: در فرهنگ اسدی نیز آمده است: «چونت زین سان سخن به بی ادبی ست/ زخم چُنبه سزدت بر پهلو». باری، من هر‌زمان به سردمداران حکومت اسلامی و سرنوشت شوم مردم میهن ما فکر کرده‌ام، به‌یاد این سخنِ خردمندانه افتاده‌ام: عشق به زور و مهر به چنبه! آخوندها، (معمم و بی‌عمامه) این جماعت شیاد، بی‌فرهنگ، ضد تاریخ و ضد زندگی با توسل به زور، چماق و چنبه درک و دریافت خویشتن خویش را از اسلام ناب محمدی: بخوان تشیع، طرز فکر و سلیقة خود را با تهدید و ارعاب، با زور و تزویر به مردم ما حقنه و تحمیل کرده‌اند و تا آن‌جا پیش رفته اند که بانوان یا به زبان آخوندی: «طایفة اناث!!»، ناچار شده‌اند در کوچه و خیابان و در ملاء عام، حجاب اسلامی را رعایت کنند، از این‌همه پا فراتر گذاشته‌، رنگ و ریخت لباس زن‌ها را نیز تعیین کرده‌اند. تا این احکام ضد بشری در جامعه جاری و رعایت شوند، ادارة نکیر و منکر وگشت ثارالله تشکیل داده‌اند و این مفتخورهایِ لمپن، زنان را به جرم بد حجابی پیش چشم مردها و رهگذرها دستگیر می‌کنند، کتک می‌زنند و به زندان می‌برند. شگفتا، این فجایع در روزگاری رخ می‌دهد که مردمان متمدن دنیا فرسنگ ها و فرسنگ ها جلوتر از ما، از کشف سیاره‌ها و ماجراهایِ سفرهایِ فضائی سخن می‌گویند.

هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم!

در تاریخ، مردم ما هرگز از جانب هیچ حکومتی این‌همه اهانت ندیده‌اند، تحقیر و خوار و خفیف نشده‌اند. نه، آخوندها دیری‌ست از مرزهای شناعت، شقاوت و وقاحت گذشته‌اند، جامعة ما را به انحطاط کشانده‌اند و مردم ما را به قهقرا برده‌اند. قهقرا، قهقرا! این موجودات تجاوز به حقوق حقة مردم، به‌ویژه زن‌‌ها، اهانت‌ها، هتک حرمت‌ها را به ‌نام خدا و احکام فقهی‌ شیعه انجام داده‌اند؛ آن‌ها را به نام الله توجیه کرده‌اند و می‌کنند. ایران مدت‌هاست که از یاد آخوند‌ها رفته و اسلام جای آن را گرفته است. بیضة اسلام! آن‌ها سال‌ها سرسختانه تلاش کرده‌اند تا ایران را با اعمال خشونت اسلامی کنند، تا عشق به اسلام را با زور، و مهر به شریعت را با چُنبه در جامعه و در میان مردم جاری و ساری سازند. گیرم بی‌‌فایده! نه، عشق به زور و مهر به‌چنبه نَمَره! آخوند‌ها دراین‌همه سال با کشتارها، تعریزهای هر‌روزه و شکنجه‌های قرون وسطائی باد کاشته‌اند، به‌کینه‌ها و نفرت‌ها دامن زده‌اند و بزودی توفان درو خواهند کرد. نه، سپاه اسلام و امامزاده‌ها آن‌ها را نجات نخواهند داد؛ مردم پابرهنه، گرسنه و تحقیر شده به خون آخوند‌ها، به خون موجوداتی که آن‌ها را  به خاک سیاه نشانده‌اند، تشنه‌اند؛ آن‌ها روز موعود، فرصت و مجالِ مناسب را انتظار می‌کشند تا منبرهایِ تزویر و ریا را بسوزانند و عمامه‌های خدغه و نیرنگ را از سر فریبکاران و شیادان بردارند. در این کارزار زن‌ها پیشگام و سردمدارند؛ زن‌ها در جایگاه و در جبهة درستی ایستاده‌اند، در برابر حجاب اجباری، در برابر نماد اسلام و حکومت مقاومت کرده‌اند و‌ دارند مقاومت می‌کنند. نه، شعار «حجاب بی‌حجاب» فقط به نوع پوشش زن‌ها محدود نمی‌شود، بلکه خشم و نفرت دیرینه آن‌ها در این دو کلمه تجلی و تبلور یافته‌است و این‌همه فریاد آزادی‌خواهی ست. آزادی!... این دو کلمه گویایِ نافرمانی، مقابلة آشکار با حکومت اسلامی‌است. زن‌ها پس از سال‌ها تحمل تحقیر و توهین بر آن شده‌اند تا همة حقوقی را که این حکومت از آعاز با تمسک و توسل به فقه شیعه از آن‌ها سلب کرده‌‌است، باز پس بگیرند. با توجه به این واقعیت هر اتفاقی که در آینده بیفتد، هر تغییر و تحولی که در آینده درایران رخ بدهد، زن‌ها در آن نقشی اساسی خواهند داشت.

باری، آخوند خشک مغزی پس از یازده سال حصرخانگی، به یاد «کشف حجاب» افتاده و مخالفت‌اش را با آن اعلام کرده‌است. کشف حجاب به دوران رضا شاه بر می‌گردد؛ خشت اول را آن قلدر بی سواد کج گذاشته است: «خشت اول را نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج». باید به آن بازماندة پیر اصحاب کهف یاد‌آور شد که این‌ روزها در ایران بحث و مسألة «کشف حجاب» نیست، بلکه بحث آزادی است؛ بحث آزادی و احیایِ حقوق زن‌ها در تمام حوزه‌ها و عرصه‌ها، از جمله حق مسلم آن‌ها در انتخابِ نوعِ پوشش. اختیار انتخاب! هیچ خدائی و هیچ حکومتی مجاز نیست به جایِ زن‌ها تصمیم بگیرد، با زور چادر از سر آن‌ها بر دارد، یا با زور چادر و چاقچور سر آن‌ها کند. این رفتار در هر دو صورت، از جانب هر حکومتی، اهانت به شأن و شعور انسان و تجاوز به‌ حریم انسان و انسانیّت است، زن‌ها پیش از این‌که «زن» نامیده شوند، «انسان» بوده‌اند و انسان هستند و بجز تفاوت‌ فیزیولوژیکی، از نظر حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی، هیچ تفاوتی با مردها ندارند، یا نباید داشته باشند. گیرم موجوداتی که در دوران رمه - شبانی منجمد شده‌اند، این معنا را نمی‌فهمند و هنوز زن را از روی سورة النساء و احادیث عصر نبوت تعریف و تفسیر می‌کنند. بدتر از این، قرن‌ها مانع شده‌اند و مانع می‌شوند تا مردم ما این خرافه‌ها را با صد من گُه سگ و پوست پیاز بسوزانند، تا از ظلمت به ‌در آیند و در پرتو دانش و در روشنائی پی به ‌حقیقت ببرند.

 آری، مشگل اصلی و اساسی جامعة ما و سد راه ما، وجود این موجودات و حضور مداوم و مستمر آن‌ها در زندگی روزمرة مردم است: این موجودات قرن‌ها چوب زیر بغل حکومت ها و قدرت ها بوده اند و اینک در قدرت اند. این موجودات یا حشرات‌الارض، همیشه بوده‌اند و در طول تاریخ بذر خرافه در همه‌جا پراکنده‌اند و با صدور فتواها فاجعه‌ها آفریده‌اند؛ این موجودات بی‌‌تردید پس‌ از انقلاب یا هر تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی دیگری باز هم خواهند بود و مردم ما از شر و نحوست آن‌ها رهائی نخواهند یافت. کتمان نمی‌کنم، من بارها و بارها به این معضل فکر کرده‌ام و هر بار از این سفرهای دور و دراز دلسرد برگشته‌ام: نه، این موجودات مثل قیر بر بستر جامعه چسبیده‌‌اند. قیر، قیر، قیر! هیهات، پایِ مردم ما از قرن‌ها پیش توی این قیر گیر‌کرده‌است و از قافلة تاریخ فرسخ‌ها و فرسخ‌ها عقب مانده‌اند. در هر حال تاریخ به عقب بر نمی‌گردد. شاید روزی، روزگاری توده‌ها به خود آیند، به صرافت بیفتند تا پاهاشان را از قیر و از بند بیرون بکشند و راه بیفتند. یاید هر چه زودتر راه بیفتند، چرا که کاروانسالار تاریخ منتظر نمی‌ماند.  

.

 www.dowlatabadi.net