ناقوس، تورات و بیرق «یا امام حسین»
چندروز پیش که به آشپزخانه رفته بودم تا یک استکان چای سبز دم کنم، قسمتی از برنامة تلویزیون را سر پائی دیدم. گزارشی تصویری بود از مراحل مختلف قالبگیری، ریختهگری، حکاکی یک ناقوس کلیسا. کشیشی با لباس سفید فاخر و صلیبی در دست، کنار کورة ریختهگری ایستاده بود و خودش را آرام آرام تکان میداد و زیرلب ورد میخواند. استاد ریختهگر الواری را توی کوره گذاشته بود و اسقف که هیچ کاری در آنجا نداشت، دورادور به شعلههای آتش خیره شده بود و انگار ناقوس را متبّرک میکرد. باری، وقتی ریختهگر به یاری شاگردهایش، ناقوس عظیمالجثه و خوشریخت را از قالب بیرون آورد، حیران و انگشت به دهان ماندم. آه، شاهکار! بیاغراق ناقوس به اندازة کلبههای گلی و گنبدی آبادیهای حاشیة کویر بود، گیرم به قواره، تراش خورده و زیبا. کلابییی فلزی و غول آسا! اگر اشتباه نکنم، بیشاز سیصد و پنجاه هزار دلار هزینة ساختن آن ناقوس عظیمالجثه شده بود؛ مراحل انتقال و استقرار ناقوس بر بام بلند کلیسائی بزرگ، نوساز و مدرن نیز شگفتانگیز و تماشائی بود. باری، از قیمت ناقوس میشود هزینة ساختمان کلیسایِ نوساز را برآورد کرد. غرض، برگشتم و به همسرم گفتم: « تناقض را ملاحظه میکنی؟ این مردم متمدن چند سال پیش آدم به کرة ماه فرستادند.» با استکان چای به این اتاق آمدم، پشت میزم نشستم و نگاهام به راه رفت. راستی دین چگونه و چرا در جوامع متمدن و پیشرفته حتا در برابر تکنولوژی و علم سماجت، پایداری و مقاومت میکند؟ چه رازی در این امر نهفتهاست؟ ایمان و اعتقاد ساروجی و ماندگار مردم؟ بیتردید هنور میلیونها و میلیونها انسان به دلایل مختلف، از جمله درماندگی، وحشت از ناشناختهها، استیصال روحی و مادی، به ماورءالطبیعه، خدا، پیامبر و امام و نمایندة خدا باوردارند و هنوز به درخت و ضریح دخیل میبندند و از قدرتهایِ نامرئی و موهوم به عبث یاری میطلبند. منتها اینهمه دلیل سماجت، ماندگاری و دیرپائی خرافات و رونق بازار دین و مذهب در روزگار ما نیست. لابد دلایل دیگری وجود دارد که در عصر انترنت و تسخیر فضا، هنوز ناقوسی به آن عظمت میسازند و رهبران سیاسی، قرآن و تورات روی سر میگیرند. راستی چرا؟! در آمریکا سیاستمداران، دولتمردان دمکرات و جمهوریخواه و سرمایه داران، از دین و باورهای دینی شهروندان به همان اندازه بهره میبرند و به همان اندازه در تحمیق مردم، ترویج و اشاعة خرافات میکوشند که آخوندها و حکومت اسلامی در ایران. در میهن ما آزادی و دمکراسی نیست و همه چیز، در همة عرصهها، حتا علم سانسور میشود؛ در ایران ما قلم دست دشمن بوده و هنوز دست دشمن مردم است و لابد طبیعیاست اگر عوامالناس در جهل مرّکب باقی بمانند و با شکمِ گرسنه و پایِ برهنه، میلیونها و میلیونها هزینه کنند و برای مرقد و مزار امامان دروازه و گنبد طلا بسازند، در عزای «شهدای کربلا...» زنجیر و سینه و قمه بزنند، پول و التماسنامه توی چاه چمکران بیاندازند؛ منتظر امام زمان و منجی بمانند تا ظهور کند و آنها را نجات بدهد. اینهمه شاید در آن دیار نکبت زده منطقی بنظر بیاید، در آمریکا و اروپا چرا؟! آمریکا از هیچ نظر به ایران اسلامی شباهت ندارد؛ دانش و تکنولوژی در آنجا فرسنگها و فرسنگها از کشور ما جلوتر است. پرسش اینجاست: چرا علم، دانش و تکنولوژی تا به امروز نتوانسته فینفسه و خود به خود در برابر «خرافات» بایستد و دین و مذهب را به عنوان امری باطنی، خصوصی و شخصی به خلوت خانهها براند و آن را منزوی کند؟ چرا؟ درکشورهای سوسیالیستی سابق نیز اگر چه در جهت منافع تودهها با خشونت در کلیساها و دکان کشیشها را بستند، ولی نتوانستند با دین مقابله کنند و شکست خوردند. بیسبب نیست که در کشورهای دمکراتیک به جدائی دین از دولت، لائیسیته و «سکولاریسم» رسیدهاند. گیرم همانگونه که در بالا آمد، در این کشورها که سرمایه حرف آخر را میزند، به بهانة رعایت آزادی و دمکراسی و حرمت به فرهنگها، مستقیم و غیر مستقیم، مادی و معنوی به ترویج دین و اشاعة خرافات، یاری میرسانند و حتا زنجیر و سینه زدن و نمایشهای مذهبی خیابانی را نادیده میگیرند و «سکولارهای نیمبند» بنا به مصلحت روزگار، زیر سبیلی در میکنند. در این کشورها اگر چه در قانون اساسی آنها دین از دولت جدا شده، ولی هنوز دین از سیاست جدا نشدهاست و تا زمانی که مصالح و منافع این کشورها ایجاب کند، جدا نخواهد شد. بی سبب نیست که رئیس جمهور آمریکا، ترامپ تورات روی سرش میگذارد و پشت تریبون قرار میگیرد و عوامفریبی میکند؛ شهردار پایتخت ایران، تهران را سر تا پا سیاهپوش میکند و بیش از چهل هزار بیرفق «یا امام حسین!!!» سفارش می دهد تا در ایام محرم، کسبه و مردم، به در مغازها و سردر خانههاشان نصب کنند. اگر خادمان دین و خدمتگذاران مذهب بر همین منوال جلو بروند، در آیندة نه چندان دور، مردم ایران ناچار خواهند شد، در تمام سال سیاه بپوشند و بیرق «یا امام حسین» و « یا آقمر بنی هاشم» را به نشانة مسلمانی جلو در خانه هاشان بیاویزند. همچانکه یهودیها در زمان نازیها و فاشیستها درآلمان مجبور بودند ستارة داوود را روی سینه، یا بازوی کت، پالتو و یا پراهنشان بدوزند.